دست روی ٍ دست می گذارد
پیرمرد ٍ لب ٍ جدول
بلکه
کسی بیاید ُ
وا بِکَنَد دست هایش را ....
+ سر ِ چهار راه
سُفره پهن کرده ، شب
برای ٍ قاچی از ماه...
+ دوشنبه ۲۲ مهر ۱۳۹۲| 20:45|فرشته امیدی نیا|
|
حس ِ پرنده ای را دارم
که از دیگر پرنده ها
جا مانده ...
+مثل
کودکی نوپا می مانم ...تازه زبان باز کرده ام اما لکنت وار...
+
هنوز همان نوزاد زودرسِ لعنتی ام...
+گفتی
بنویس...نوشتم...اما نمی دانی با چه حالی... نوشتم...
برچسبها: امدم
+ جمعه ۱۲ مهر ۱۳۹۲| 20:48|فرشته امیدی نیا|
|